موضوع :خوف و رجاء
پژوهشگر: شهین رنجبر ابدال آبادی
زیرنظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده :
خوف و رجا، دو عامل نیرومند روانی برای حرکت انسان به سوی سعادت و دستیابی به فضیلتها و خوشبختی در هر دو جهان است. در سایه خوف از خداوند، آدمی به مقامهای بالا دست مییازد، چنانکه خداوند میفرماید: «وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَاِنَّ الْجَنَّةَ هِی الْمَأوی؛ آن کس که از مقام پروردگارش ترسید و خود را از پیروی هوای نفس بازداشت، بهشت از آن اوست».(نازعات: 40 و 41(
پیامبر گرامی اسلام در روایتهای متعددی به خداترسی مؤمن اشاره میکند و میفرماید: «أعْلَی النَّاسِ مَنزِلَةً عِندَاللّهِ أخوَفُهُمْ مِنهُ؛ بلندپایهترین مردم نزد خدا، خداترسترین آنهاست».(1)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله خوف از خدا را عامل نجات آدمی شمرده و فرموده است: «ثَلاثٌ مُنجِیاتٌ... خَوفُ اللّهِ فِی السِّرِّ کَأَنَّکَ تَراهُ فَإن لَمْتَکُن تَراهُ فَإِنَّهُ یَراکَ؛(2) سه چیز نجاتبخش است: ...ترس از خدا در نهان، چنانکه گویی او را میبینی، چه اگر تو، او را نمیبینی، او، تو را میبیند.
مقدمه:وَ امامَن خافَ مَقامَ رَبِهِ عرفان اسلامی اسلامی است که مباحث الهی را برای ما روشن میکند و به ما میاموزد که باید چگونه بود که اعمال و کردار ما مورد قبول حق تعاتی قرار بگیرد و اینکه قوای درونی خود را چگونه تحت تسخیر خویش قرار بدهیم .هدف من از انتخاب موضوع خوف و رجاء پی بردن به ارتباط این دو با یکدیگر بوده و امیدوارم مورد توجه واقع گردد.
خوف و حزن:
مرحله خوف و حزن یکى از مراحل سیر سالکان کوى حق و وظایف آنهاست. خوف گاهى در کنار «خشیت» و گاهى در کنار «رهبت» یاد مىشود؛ خشیت و رهبت به هم نزدیک است؛ ولى خوف، از این¬ها فاصله دارد. خشیت انفعال درونى است که از اعتقاد به تأثیر و عظمت موجودى عظیم نشأت بگیرد و رهبت هم مانند خشیت است؛ اما خوف، ترتیب آثار عملى است.
از این رو موحدان هرگز از غیر خدا خشیت ندارند ولى خوف دارند؛ به این معنا که، یک موحد از مار و عقرب مىترسد که مبادا گزیده بشود، ولى خشیتش مخصوص خداست.
اقسام خوف:
1- خوف در مقابل حزن: خوف نسبت به آینده و حزن نسبت به گذشته است؛ اگر کسى در گذشته مطلوبى را از دست داده یا نامطلوبى دامن¬گیر او شده باشد، هم اکنون محزون و غمگین است و اگر احتمال بدهد که در آینده، مطلوبى را از دست خواهد داد یا نامطلوبى دامن¬گیرش خواهد شد، هم اکنون خائف و هراسناک است.
2- خوف در مقابل رجاء: این است که انسان از یک طرف، خائف و از طرف دیگر، امیدوار باشد؛ یعنى خوف به گونهاى نباشد که زمینه یأس را فراهم کند، بلکه به گونهاى باشد که احتمال «عدم زوال مطلوب» یا احتمال «عدم حدوث نامطلوب» در ذهن ظهور کند که در نتیجه زمینه رجاء را هم فراهم آورد. گفتهاند خوف «سالک الى الله» نباید خوف صرف باشد؛ بلکه باید امیدوار هم باشد.
3- خوف در مقابل امن: این قسم بسیار پسندیده است؛ زیرا شخص خائف، در صدد تدارک گذشته است؛ اما کسى که اهل فکر نیست و قلبش قسى است خود را در امان می پندارد.
رجاء:
رجاء که در فارسى امید گفته مىشود حالتى نفسانى است امید و امیدوارى، نسبت به امور خوشایند پدید مىآید انسان به امورى که براى خود خوشایند و مفید مىشناسد امید دارد. یعنى با تصور امور خوشایند و لذت و رضایت حاصل از به دست آوردن آنها حالت امید در انسان پدید مىآید.
این حالت نفسانى در اثر تصور یا اطمینان از حصول آن امر خوشایند حاصل مىشود، ولى انسان معمولا نسبت به عوامل و شرایط پدید آورنده آن امر خوشایند نیز ابراز امیدوارى مىکند. براى مثال کسى که در بیابانى خشک راه گم کرده و به شدت تشنه است در جستجوى آب بر مىآید. وقتى تصور مىکند که تلاش او به نتیجه خواهد رسید و تشنگى او برطرف خواهد شد در او حالت امید پدید مىآید. همچنین وقتى به خاطر مىآورد که نیروهاى کمکى درصدد یافتن او هستند مىگوید من به نیروهاى کمکى امید دارد. در این جا او به وسایط رفع تشنگى امید دارد ولى امید حقیقى او نسبت به آب است که نوشیدن آن برایش خوشایند است.
حالت امید وقتى پدید مىآید که انسان احتمال به دست آوردن امرى خوشایند را بدهد، یعنى شرایط و امکانات را براى رسیدن به آن چیز آماده ببیند. کسى که به امور نامحتمل و یا امور بسیار نادر امیدوار است حالت طبیعى ندارد. بنابراین امید انسان به آگاهىها و تجارب او درباره مطلوبیت امور و توانایىهاى خود و شرایط و امکانات بستگى دارد.
امید در انسان انگیزه تلاش را پدید مىآورد. کسى که امیدى ندارد ادامه زندگى براى او کسالت آور و حتى نامطلوب مىشود؛ انسان ناامید انگیزهاى براى کار و تلاش ندارد و از حرکت به سوى کمال باز مىماند.
خوف و رجاء:
در اثنای سلوک ،یکی از دو حالت خوف و رجاء بری سالک حاصل می شود و سرنوشت او
بوسیله ی تعین می گردد.
سالکی که درجه ی آگاهی و شناختن از عشق و محبتش بیشتر باشد حال خوف برای او پدید می آید.و بر عکس اگر از عشق و محبت بیشتری بهره مند باشد ،حالت رجاء بر وی مستولی می گردد.
خوف بیمناک بودن سالک است از پیشامدی که به امری مکروه منجر گرددو یا سبب از دست رفتن امری مستحسن گردد.رجاء، امیدواری سالک است به پیش امدن امری مستحسن یا از بین رفتن امری مکروه ،هر یک از این حالات ،در صورتی که از حد اعتدال تجاوز کند،بری سالک دشواری هایی را پدید میاوردکه ممکن است به گمراهی و هلاکت او منجر کردد.
سالک باید این دو حالت به اندازه ی مساوی (نه یکی از آن دو)دارا باشد تا رستگار شود.
به همین سبب صوفیان هر دو حالت خوف و رجاء را به دو بال سالک تشبیه کرده اند که با آن ها می تواند در فضای کمال پرواز کند و موازنه یبین دو توجیه کرده اند.
پیر هرات خوف و رجاء را دو رکن از چهار رکن ایمان می شمارد وی برای هر یک از دو حالت خوف و رجاء سه درجه قائل شده است:
الف.خوف:درجه ی اول خوف ترس از عقوبت است و این خوف عامه است که در اثر تصدیق وعید و یاد اوری گناه و تفکر در عاقبت کار حاصل می شود و در نتیجه ی ایمان صحیح می گردد.
خوف: الف:ترس از مکر خدا ست در زمانی که سالک خود را در مقام استغراق می بیند و از حلاوت یاد حق بهره مند می گردد.
درجه ی سوم خوف :ترس از هیبت و جلال حق است که مخصوص اهل خصوص و بالاترین درجات خوف است ودر اوقات مناجات و مسامره بر سالک عارض می گردد.
ب.رجاء:درجه ی اول رجاء ،امیدی است که برای اشخاص عادی پیدا می شود و ایشان را به کوشش وا می دارد و لذت خدمت را در ایشان به وجود می آورد و طبیعتشان را به ترک منهییات مایل می سازد0 من منهییات مایل می سازد.
درجه ی دوم رجاء:امیدی است که سا لکان راه حق را در اثنای طی طریق ،دست می دهد و بر اثر ان از تمام لذات به امید لذت جاودانی صرف نظر می کند و به حفظ شرایط خدمت و آداب سلوک قیام می نماید.
درجه ی سوم رجاء:امیدی است که صاحبان دلهای پاک دارند و ان امید لقای حق است که اشتیاقی در سالک پدید می آورد که بر اثر ان از همه چیز دست می شوید.
خوف:
چهارمین حال از حالات تصوف ،خوف است و آن بیمی است که بنده از خدای متعال در
دل ارد .خوف از خداوند –سبحانه و تعالی –آن بود که ترسند از عقوبت او اندر دنیا و اندر آخرت حال از حالات تصوف ،خوف است و آن بیمی است که بنده از خدای متعال در
دل ارد .خوف از خداوند –سبحانه و تعالی –آن بود که ترسند از عقوبت او اندر دنیا و اندر آخرت
ابو حفض گوید :خوف تازیانه ی خدای است ،تادیب کند آن را از درگاه او رمیده باشد.اما ترس از خداوند پس از معرفت و شناخت اوست،غزالی در کیمیای سعادت گویدو پس از معرفت ،خوف زهد و صبر و توبه و صدق و اخلاص و مواظبت بر ذکر و فکر بر دوام پدید آید .و از آن انس و محبت خیزد،و این نهایت مقامات است.و رضا و تفویض و شوق این همه تبع محبت است ،پس کیمیای سعادت پس از معرفت است .
خوف از ایمان به غیبت تولد کند بر دو گونه باشد :خوف عقوبت و خوف مکر ،اما خوف عقوبت عوام مؤمنان را بود و سبب آن دو چیز است :تصدیق وعید و مطالعه ی جنایت .اما خوف مکر محبان صفات را بود که تعلق با صفات جمالی دارند مانند رافت و رحمت و لطف و رضا و امثال آن ،و از صفات جلالی مانند عقوبت و قهر و سخط خائف و محترز باشند و سبب این خوف دو چیز است :محبت الهی و ملاحظه
رجاء:
امیدواری به رحمت خداوند متعال است که صوفیه و عارفان بدان توجه فراوان دارند و بعد از خوف بدین مرحله می رسند .رجا در اصلاح تعلق قلب است به حصول امری محبوب در آینده .گفته اند 0اینده.گفته اند(رجا شادی دل بود به وعده های نیکو،و گفته اند نظر بود به بسیاری رحمت خدای )خوف و رجا به مثابت دو قدم ضد سالکان طریق را بدان قطع منازل و مراحل کنند گاهیبه قدم خوف از مهالک و قوف و سکون فترت می گذراند و گاهی به قدم رجا از درملات یاس و قنوط راه به در می برد.
خوف :
عقیده ی بیداران راه،و عاشقان الله بر این است که خوف بر سه نوع است : الف :خوف طبیعی ب:خوف مذموم ج:خوف ممدوح
خوف طبیعی هم چون حالات واقعی دیگر ،از خطوط اصلی نفس است،و این حالت برای حفظ جان از حوادثی چون بیماری ،تصادف ،دور شدن از منطقه خطر،چگونگی مواجهه با حیوانات درنده ،زلزله،رعد و برق،سیل،باد های خطرناک،به کار می رود00بادهای خطرناک به کار گرفته می شود.
اگر این حالت عالی نفسانی به انسان عنایت نمی شد ،و آدمی در برابر آن گونه حوادث و پیشامد ها بر خود نمی هراسید ،در مقام حفظ نفس بر نمی آمد ،و در این صورت از هیچ حادثه ای در امان نمی ماند ،و حیات انسان در کره ی خاک در معرض نابودی قرار می گرفت .
خوف مذموم:
خوف مذموم خوفی است که ارتباطی با مسائل خطر افرین ،و نیز ربطی به مسائل عالی اللهی از قبیل ترس از عذاب فردا،یا ترس از مقام و هیبت حق ندارد،بلکه علت آن تصورات باطل و وهم و خیالات فاسد پاره ای از امور است ،که انسان با اندکی تامل نسبت به آن امور که زاییده خیالات و اوهام است ،حس میکند که خوفش امری بیهوده ،و حالتی غیر منطقی است.
خوف ممدوح :
خوف ممدوح خوفی است که همچون حالات عالی دیگر روانی برای انسان از ضروریات است.بدون اینکه خوف راهی برای ترقی و تعالی وجود ندارد و منهای این خوف آدمی را در پیشگاه قرب حضرت او جایی نیست .
این خوف از اوصاف عالی موقنین ،و از آثار برجسته ی متقین ،و نشانه ای از اتصال به جانب اوست .
عاشقان حضرتش هرگز از این خوف جدا نبوده ،و بدون این حالت عالی زیست نداشتند.
منابع: الف:اندیشه های عرفانی :پیر هرات ،تالیف :علی اصغر بشیر انشارات اساطیر ب: عرفان اسلامی :شرح جامع.مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه/ حسین انصاریان ،جلد پنجم ج:مقدمه ای بر عرفان و تصوف /تالیف :دکتر سید ضیاء الدین سجادی
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |